• وبلاگ : اين نجواي شبانه من است
  • يادداشت : اولين خاطره من از راهپيمايي روز قدس
  • نظرات : 3 خصوصي ، 23 عمومي
  • پارسي يار : 7 علاقه ، 12 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    خيلي بد بود! منم كه رسيدم تهران ساعت 9 بود كلي واستادم اتوبوس بياد برم خونه! مگه اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رامو گرفتم برم يه سمتي كه تاكسي سوار شم يه كم كه رفتم يهو ديدم يه اتوبوس عين جت رد شد رف!!!! انگار من زيادي بودم تو ايسگاه فقط!!!:((

    بعدشم كه جنازه همانا و من همانا!!!!

    باباي منم خيلي تمايل نداره برم! البته بخام برم كار نداره! ولي خب ديگه نميشد توي خواب راه رف!!!:دي

    پاسخ

    سلام/ دي: مثل خودمي پس