سلام:
حركت دادن زبان يا شنيدن حرف به مراتب ساده تر از زير پا گذاشتن نفسيه كه سالها بهش بها داديم ساده تر از حركت دست و پائيه كه براي جلو رفتن به راه بيفتن براي نموندن و راكد نشدن . ما اسيريم و محبوس در مقام يا افتخاراتمان در تكبر و خود بيني امان ...
كم گوي گزيده گوي يا عالم بي عمل يا هزاران سخنان زيبايي آمدند تا اين مرداب ها را بخشكانند اما آنقدر در جهل مركبمان غرق بوديم كه شنيديم ولي نشنيديم و تبديل شديم به كرمهايي در همان مرداب ...
نوشته هاي جبران خليل جبران بينظيره خصوصا پيامبر كه ظاهرا سفر دروني خودشونه ...