به نام حي سبحان
در گلشن رسالت، آتش زبانه ميزد گل گشته بود خاموش، گلچين ترانه ميزدوقتي که باغ ميسوخت صياد بيمروت مرغ شکسته پر را، در آشيانه ميزد
باز فاطميه آمد و ما چشم ميبنديم و سكوت ميكنم بر هر آنچه غير از او ...
بسوز اي دل ... ببار باران ...
يا زهراي علي مددي
انا مجنونالحسين يا ثارالله