سلام
رسيدن به خير...
احوال شما؟
اعتراف مي كنم تا حالا شما رو اينجوري -عصباني- نديده بودم!
اگه بخوايد مي تونيد به عنوان اعتراف ثبتش كنيد... من به حقوق خودم واقفم
و اما..
قسمت اول:
دقيقاً با مشكلي شبيه مشكل شما درگيرم و البته راه حل هايي هم براي اينكه ناچار نشم وقتم رو با بحث هاي بي نتيجه هدر بدم پيدا كردم كه ايام عيد به خاطر استثناء بودنش اين راه ها رو برام غير دسترسي مي كنه و ناچارا هر عيد بايد تحمل كنم آنچه را دوست ندارم .....
قسمت دوم:
هميشه عقيده داشتم و به دوستان نزديك هم گفتم كه براي ما كه دنبال راهي به بالا هستيم -اگه باشيم- اولين و در دسترس ترين حلقه، همين شهدا هستند كه بايد دست به دامنشون بشيم بازم اگه بلد باشيم.... باور كنيم كه گدايي هم بلدي مي خواهد...
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ....
قسمت سوم:
در ايام عيد فرصت شد درباره فراماسون ها تحقيقاتي داشتم كه بايد بگم چند روزي رو در حالت بهت، شك و شايد هم تفكر و تحير مونده بودم..
ياد اين جمله حضرت امير افتادم كه اونا در مسير باطلشون چقدر محكم و ما در مسير حقمون چقدر سهل انگاريم ....
اما خب مهم نيست به ياري آقا طومارشون رو مي پيچيم ان شالله...
شيعه كه جا نميزنه و البته كم آوردن هم در قاموس ما نمي گنجد
راستي تحقيقاتم رو با دوستان ديگه اي تقسيم كردم كه هنوز داريم ادامه مي ديم...
قسمت مهم:
آقا كارش درسته و اميد امروز اسلامه... اينو حتي دشمناي اسلام هم به خوبي فهميدن... اگر كسي با ايشون مشكل داره مشكل از خودشه كه نخواسته ايشون رو بشناسه
ما كه مخلصيم...
قسمت آخر:
حالا شما چرا داد مي زني خب ؟؟
----------------------------------------------
يابن الحسن:
نسيم از گيسوانت رد شد و باران تو را بوسيد
طبيعت سهم خود از تماشاي تو مي گيرد...
از درد دلتون استفاده هاي مجاز بسيار شد
ممنون