پيام
+
از صداي زنگ تلفن ..صداي آژير ماشين پليس..آژير آمبولانس...داد وبيداد تو خيابون...اين موقع شب بيزارم
رزگل
90/3/13
*علي يزداني*
خوب ما از اين چيزا نداريم
تبسم بهار ♥
من شديدا از صداي آمبولانس ميترسم............
تبسم بهار ♥
من از بنايي نصفه شبم بيزارم.....
شاعره
منم همينطور
رزگل
آخ اره مخصوصا خالي کردن تير آهن....واز حرف زدن دو نفر زير پنجره اتاقم وقتي خيلي خستم...
رزگل
بهنوش:))))تو که هنوز بيداري دي:
*حامي*
از اين چطور ((توجه توجه اين صدايي که مي شنويد صداي آژير قرمز است )) ؟
طيبه♥علي
آخي آقاي صادقي اين که گفتيد خيلي آشناست برا من
رزگل
نه اينو دوس دارم..ياد خاطرات بچگيم ميفتم :(
منتظر روشنے
منم از صداي زنگ تلفن در اول صبح يا آخر شب شديـــــــــــداً بيزارم:(
شاعره
يادمه روزها با بچه هاي محل قرار ميذاشتيم كه شبها وقتي صداي آژير قرمزو شنيديمو بيرون اومديم قايم موشك بازي كنيم...طفلي پدر مادرهامون چقدر مي ترسيدن و دنبال ما بودن اونوقت ما جنگ واسمون يه بازي بود
رزگل
چند سالت بود مگه قرار ميذاشتي؟
شاعره
من ... ساالم بود كه جنگ تموم شد
رزگل
من يادمه يبار اژير کشيدن من عروسکم جلوي پنجره اتاقم بود دويدم که برش دارم بعد برم تو زير زمين ..که يهو يچي زدن شيشه هامون لرزيد من عروسک رو تند برداشتم ودويدم ترسيده بودم
رزگل
فکر کنم 4سال
ميراب عطش
بدبختي اين صداها هم فقط تو اين موقع شب نمود دارن
*مهاجر*
اين فيد با اين كه ظاهرا هيچ ربطي به دفاع مقدس نداشت ولي مارو برررررررررررررررد تا اون موقعها . . .
ميراب عطش
واقعا . الان که جناب مهاجر فرمودن منم يه همون حال و هوا رفتم موشکبارون و صداي آزير و پناهگاه هو احيانا موشکي که يه کوچه رو خراب ميکرد و بعدش صداي آزير ماشين .... کمترين تجسمي هست که از اين فيد به ذهن ميرسه . خانم رزگل احتمالا يادتونه که اون موقع چقدر اين آزيرها ميتونستن وحشتناک ترس داشته باشن اما الان فقط کمي سکوت شب رو ميشکنه
zohoor-e-monji
تو اين موقع روز چطور؟؟:))
!i!i!iSIAH POOSH!i!i
آتش نشاني هم بگو
رزگل
آتش نشاني رو بدم نمياد فک کنم ..
رزگل
من يادم نيست که اون روزا از صداي اژير بترسم..اصلا يادم نمياد