سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه دو مسلمان یکدیگر را ببینند و یکی از آنان به دیگری سلام کند و با او دست دهد، محبوب ترین آنان نزد خداوند، خوش روترین آنان نسبت به دیگری است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
این نجوای شبانه من است
 
کاش بره از یادم اون احساسی که......

یا لطیف

.............. کاش بره از یادم اون احساسی که

روزایی که تمام احساست مثل یه دل پیچ خوردن مثل فروریختن دل سُر میخورند از روی گونه هات

فقط یاد گرفتم بگذرم

....بگذرم از علاقه...از تلخی...ازهمه

زمان ومکان رو گم کردم تو واژه ها

لحظه ها برام غریبند

زمان میگذره ولی احساس نمیشه

یروز به خودت میای میبینی همه عمرت رو از دست دادی

خیلی هم دور نیست

شاید ناشکری باشه ولی دلم میخواست احساس کودکیمو یبار دیگه تجربه میکردم

 ........شاید تلخ باشه گفتن این حرف که تلاشی نکردم

وهزار شاید دیگه که عادت به گفتنشون نداشته وندارم......ه

 

ولی یچیزی هست که همیشه فریادش میزنم

خدارو بدست اوردم

محبت آلش روبدست اوردم

 

شاید همینه رمز سکوتم......

شاید یروز همینم از دست بدم .....

اون روز مرگ احساسه منه

نمیگم ادمم نه

نمیگم کسی شدم نه

نمیگم ..........

فقط میگم یه دلی دارم که اگه تیکه تیکه شده باشه با محبت آل الله میشه از جنس نووووووووور

دیگه هیچی نمیتونه تیکه پارش کنه

یا بن الحسن اقا شرمندم به خاطر اون هفته هایی که نامه عملمو میبینی اقا واشک میریزی

اقا اخه من ادمم؟!!! من کی باشم که اشک شما رو در بیارم

اقا میترسم از اون روزی که علاوه بر جواب گناهام جواب اشکهای شما رو هم باید بدم

اینجا هم دارم ریا میکنم...........

حالم بهم میخوره ازین کلمه..........

.

پی

پینوشت 2: پینوشت 1 رو کسایی متوجه میشند که ریاضی خوندن مابقی تفهیم نبود توضیح بدیم

نوشت1: اون گوشه هم نوشتم روی محور مختصات تا زه به 0 رسیدم تازه گاهی هم دوباره میرم روی منفی وتازشم زمانی اوج خواهم گرفت که حرکتم عمودی باشه نه افقی فعلا که افقی حرکت میکنیم کی مثبت میشیم خدا اگاهه ...


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/7/4:: 1:20 عصر     |     () نظر
 
بزار یواش یواش قدم بر دارم

یا لطیف

بزار یواش یواش قدم بردارم 

تاریکه!!

انگار روی لبه پرتگاه قدم میزنم
میترسم  !!!
ولی نه او با من است

گرمای وجودش رو احساس میکنم

دستم را گرفت

خداااااااااااااااااااااایا بازمنو شرمنده کردی؟؟؟؟

دوست دارم

هر وقت که قلبم  فشرده میشه از یادت میفهمم که هنوز ادمم!!

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر    

کاین سر پُر هوس شود خاکِ در سرای تو

الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


حلول ماه رجب المرجب ماه ریزش باران رحمت الهی ومیلاد مسعود امام باقر علیه السلام رو خدمتتون تبریک وتهنیت عرض میکنم

التماس دعا

 


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/3/23:: 7:9 عصر     |     () نظر
 
دلم گرفته شدید

بسم الله


فعلا هوا ابریه شدید


اگه در بیابان دل ما قدم میگذاری مراقب صاعقه ها باش

 

یارب از ابر هدایت برسان بارانی           پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم
دلم گرفته شدید

 

 

الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/3/21:: 6:54 عصر     |     () نظر
 
چی فکر میکنی؟

یا مقلب القلوب والابصار

گاهی فکر میکنم  تمام زندگی در یک حباب منعکس شده که هر لحظه ممکنه بترکد
 چی فکر میکنی؟

 

یبارم تو بگو تا من اروم بشم !

چی بگی؟

خب یه حدیث یه نکته یه روایت یچیزی که دلمو آروم کنه!!!!!!!!!

بیا وحال اهل درد بشنو

به لفظ اندک ومعنیّ بسیار


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/3/9:: 11:4 عصر     |     () نظر
 
این چه رازیست..........

یارئوف

 

این چه رازیست درونت نهفته است
اخه وقتی قلبت فشرده میشه از چشمات میاد بیرون
شاید تحمل درد درونت رو نداره
شایداحساس میکنه اون باعث سنگینی روحت شده

شاید میخواد ازت فرار کنه
نمیدونم چرا هر اتفاقی میفته به اشک ربط پیدا میکنه
عاشق میشی

گریه میکنی
محب میشی گریه میکنی
گناه میکنی گریه میکنی
درد میکشی گریه میکنی
دعا میکنی گریه میکنی
اسم امام حسین(ع) رومیشنوی گریه میکنی
یاد پهلوی شکسته حضرت زهرا (س)میفتی گریه میکنی
یاد این میفتی که چقدر با گناهات حضرت مهدی (عج )رو ازار میدی گریه میکنی
من اخرم نفهمیدم چه رمزو رازیه
فقط اینو فهمیدم  که چقدر دوسش دارم
وهمیشه در کنارمه وبهم ارامش میده

همین


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/3/1:: 10:54 عصر     |     () نظر
 
برگی از خاطره ها

یا لطیف

امروز غرق شده بودم تو نوشته های سال 85 دفترم حس عجیبی بود اینقدر غرق بودم که  متوجه هیچی نبودم

زندگی چقدر پیچیدست وچه زود از یاد میره

قسمتی از دفترم:

11آبان 1385:

احساس میکنم مثل یه حباب روی آبم که هر لحظه باید منتظر نابودیش بود.

 چقدر برام جالب بود خوندن دفتر بعد مدتها ولی هیچ وقت از دفتر خاطرات خوشم نمیومد هیچ وقت............

ولی این شعر رو که تو دفترم نوشتم واقعا دوسش دارم :

قاصدک هان چه خبر آوردی؟

از کجا وز که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی اما اما

گرد بام ودر من بی ثمر میگردی

انتظار خبری نیست مرا

نه زیاری نه زدیار ودیاری-باری

برو آنجا که ترا منتظرند

قاصدک!در دل من همه کورند وکرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ

با دلم میگوید که دروغی تو دروغ

که فریبی تو فریب

قاصدک!هان ولی..آخر....ای وای!

راستی آیا رفتی با باد؟

با تو ام آی کجا رفتی؟آی

راستی آیا خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟

دراجاقی-طمع شعله نمی بندم-خردک شرری هست هنوز؟

قاصدک!

ابرهای همه عالم شب وروز در دلم میگریند

وقتی متحول شدم  وذره ذره وجودم لرزید ...............  این شعر یه جنبه دیگه واسم پیدا کردکه قبلا نوشته بودمش با نام منتظر

 http://www.melodymah.parsiblog.com/764191.htm

زندگی پیچیدست واقعا از فردای خودمون خبر نداریم  یروز خاکستری یروز سبز یروز بنفش یروزم سفید سفید

ارزومه اخرین رنگ وجودم بشه نور ولی افسوس ................

الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/2/4:: 4:44 عصر     |     () نظر
 
حال غریبی دارم .......که زیاد هم غریب نیست

یا مقلب القلوب والابصار

دوباره حالم  بده دوباره این قلبم دچار شعف شده ولی غمگین
مثل وقتی که مرحوم اغاسی شعر میخونه قلب ادم میخواد کنده بشه
یا وقتی بی اختیار اشک از گونت سرازیر میشه وقتی از تی وی میشنوی  کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
مثل اون لحظه هایی که فیلم یوسف پیامبر رو میدیدم

بی اختیار اشک میریختم
یا فیلم شهریار رو میدیدم ومرتب گریه میکردم
چیه داری مسخرم میکنی یا فکر کردی عاشقم
نه
سالهاست فهمیدم چیزی که دنبالشم (شخص /زندگی وهر انچه که بشه بهش گفت بخشی از زندگیته)اگه رنگ خدایی   نداشته باشه مفهوم نداره
ولی وقتی رنگ خدایی میگیره
انگار زندگی مفهوم پیدا میکنه

البت بعضیارم تو باید بهش رنگ خدایی بدی
 وقتی در مسیر نسیم خدا قرار گرفتی هدرش نده
تا میتونی از لطافتش بهره ببر
ولی نمیدونم چرا گاهی از دست ادم در میره این لحظه ها  زود از یاد ادم میرند
خدا میدونه تو دل اونایی که عاشق آل الله اند چه ها میگذره منظورم عشق خالصه
باید عادت کرد وقتی بهت انگ آنرمال بودن میزنند اگه خدایی بودن آنرمال بودنه  کاش همینجور انرمال بمونیم

البت اگه واقعا خدایی باشیم

نه مثل من که فکر میکنه خداییه

معلومه آنرمال میزنم گیج شدم


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/2/1:: 12:37 صبح     |     () نظر
 
....
یا حی
کاش  میشد مثل زنبور عسل  خدمت به خلق کرد که  فقط دستاوردش دیده میشه نه خودش( بی منت)
.................
 
 

کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 89/1/17:: 7:36 عصر     |     () نظر
 
زیبایی باید در نگاه تو باشد

یا لطیف
سلام یه سفر دوروزه تقریبا کاری داشتیم  یعنی برای انجام کاری رفتیم
نمیتونم بگم خیلی حالو هوای جالبی داشتم ولی  باید میرفتم
تنها چیزی که حس خوبی بهم داد عکاسی بود دلم میخواد تنها با یه دوربین فقط برم کجا مهم نیست فقط برم از لحظه ها عکس بگیرم از چیزایی که شاید بنظر بی ارزش بیاند ولی در نگاه ینفر ارزش داده میشند
نمیدونم چرا این جمله تو ذهنم بود
که بعضی ادما  مثل الماس میمونند ومن مثل سنگ رودخونه اونا ذاتا با ارزشند ومن با جریان اب رودخونه سیقل داده میشم 
عکسایی که گرفتم رو دوسشون دارم بنظرم طبیعت ذاتا  دلفریبه بدون اینکه ارایشش بدهند فقط میتونم بگم ما ادما بیشتر جذب  چیزی میشیم که بزک شده

ولی یکم که نکته بین باشی طبیعت در خودش  تورو جذب میکنه طوری که دیگه چیزی نمیبینی جز اون
از فرصت استفاده کردم   تا مسجد قلعه گردن پیاده رفتم
سر قبر شهدا  همزمان با پخش صدای اذان مغرب حس خوبی میداد یکمم غم و............... طبیعت شمال کشور توی این فصل

هم واقعا دوست داشتنیه  
زندگی ساده  روستاییها وکلی افکار که مرتب تو مغزم جابجا میشدند
گاهی خیلی خوبه که هیچ کسی رو نمیبینی با این که در یک متریت راه میرند
گاهی هم برام مهم نیست که منو نبینند وگاهی هم مهمه
مدتهاست منزوی شدم نمیدونم خوبه یا بد
البته من به انزوایی که عمیق باشه علاقه مندم
یه جلد از کتاب نکته ها از گفته ها رو هم با خودم برده بودم هر دفعه میخونم   واقعا جای تامل داره
موقع برگشت برف شدیدی شروع به باریدن کرد جاده شمال همینجوری ترسناک هست  البته ترسناک زیبا برف هم بیاد دیگه هیچی تنها چیزی که اون موقع تو ذهنم اومد این بود که خدا عجیب صبوره کافیه فقط اراده کنه که ما نباشیم  ولی هم صبوره هم مهربون
یسری از عکسامو میزارم شما هم استفاده کنید جای همگی خالی بود

 

 باران یادآور مهر اوست یادآور روزهای تنهایی ام

 قطراتش آمیخته با اشک من است آمیخته با دست نوازشگر اوست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلتنگی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 زیباترین لحظه زندگی ام پیوستن به توست

حتی اگر مرا نخواهی ولی تو انقدر مهربانی که حتی در نخواستنت  هم شیرینی  است
من از نخواستن نمی هراسم ترس من از نپیوستن  به توستمزار شهدا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 رویش =ادامه حیات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یا حق/التماس دعا


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 88/12/1:: 1:33 صبح     |     () نظر
 
ای لطیفترین پناه من................

یا لطیف 

هر از گاهی بی صدا فریاد میزنم
میدانم این فریاد فقط به گوش تو خواهد رسید
در سخت ترین لحظا
ت زندگی مرا خواندی به مهر
میدانم تکلیف چیست
توانم کم شده قلبم نااروم است
گاهی از شوق دلم میخواهد ذره ذره وجودم اب شود وتبدیل به اشک
گاهی هم از سر غفلت تبدیل به تکه سنگی بی مصرف میشوم
زیباترین معشوق دوستت دارم دوستت دارم
ان لحظات که دنیا برایم تیره وتار میشد وترس تمام وجودم رو فرا میگرفت فقط تو بودی که مرا در اغوشت کشیدی ومن در اغوش 

تو نه تنها دنیا بلکه خودم را هم فراموش میکردم
شاید وقتش رسیده بود من میدانم
هیچ گاه یادم نخواهد رفت لحظه ای را که گوله های اشکم ذره ذره وجودم را به آتش میکشید و من مستاصل فقط با تو نجوا میکردم
 یادم نمیرود چطور به من گوش میدادی.....
 یادم نمیرود چطور قلبم رو  ارام کردی......
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ..............ایه 26 سوره مریم

پس بخور وبیاشام و چشم روشن می دار..............
من اروم شدم.............
هیچ گاه نخواهم توانست شکر عشق ومحبتت را بجا بیاورم
کاش میشد  فریاد بزنم  ای اهل دنیا لطیفتر ومهربانتر ازاو کسی  نیست
کاش.........
ولی هیهات که خود فراموش کارم.............هیهات

الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 88/11/4:: 2:45 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره

این نجوای شبانه من است


رز
دعا کنید آدم بشم ووووعاقبت بخیر وبا عشق امام حسین از دنیا برم
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
عاشق آسمونی
این راه بی نهایت
یک نکته از هزاران
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
سرچشمه همه خوبیهـا مهـدی (عج) است
آرشیوی متنوع از مسائل روزمره
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
منطقه آزاد
نور
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
سیاه مشق های میم.صاد
شهید شلمچه
همای رحمت
ولایت دات کام
گلی از بهشت
مائــده الهی
کشکول
صاعقه
دید
ღஜღ
هدایت قرآنی
حقوق خانواده
بچه های خاکریز
پاورقی
Sea of Love
کوه های استوار
زندگی کاروانی
...صدا کن مرا
شهد
حضور،آماده پاسخگوئی به سؤالات و شبهات شما
...افسانه نیست
پری دریایی
**قافله نت**
داستان نویس
داستان زندگی من
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
شاخه نبات
عمارگراف
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
من و تو
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
روانشناسی _ مطالب جالب
*ای غایب از نظر به خدا می سپارمت*
عشق بی انتها
بانوی آفتاب
***خانوم کوچولو***
میخ در
عصر احتمال
من هیچم
حدائق ذات بهجة
منطقه آزاد چابهار
آینده ی سبز
فانوس
دستان خالی
یک نکته از هزاران
حسن تنهاترین سردار دنیاست
گمبرون
مشکوه(مهمترین اتفاقات زندگی شخصی من!)
خانه ای که دیوار ندارد
کلاغ سیاه
همه چیز درمورد صلوات
منتظران دل شکسته
هدی
ترامیخوانم
استاذنا
شهدا برای ما حمدی بخوانید
اتش ودوزخ
عدالتخواه
چراحجاب
منتظر
سرداب
قافله شهدا
عقل نوشته های یک دانشجو
نوشته های یک ناظم
خاک بهشت
سایت شخصی رهبر بختیاری
یادداشت های یک طلبه
سید
چشم خدا
دست هنری اصفهانی
سایت مشاوره رایگان علوم پرستاری
وعده حتمی خدا
خانم کوچک وپلیدیهای مادرشوهر من
تینا
کافه ترانزیــــــــت
فــردا
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ