یا لطیف
.............. کاش بره از یادم اون احساسی که
روزایی که تمام احساست مثل یه دل پیچ خوردن مثل فروریختن دل سُر میخورند از روی گونه هات
فقط یاد گرفتم بگذرم
....بگذرم از علاقه...از تلخی...ازهمه
زمان ومکان رو گم کردم تو واژه ها
لحظه ها برام غریبند
زمان میگذره ولی احساس نمیشه
یروز به خودت میای میبینی همه عمرت رو از دست دادی
خیلی هم دور نیست
شاید ناشکری باشه ولی دلم میخواست احساس کودکیمو یبار دیگه تجربه میکردم ........شاید تلخ باشه گفتن این حرف که تلاشی نکردم وهزار شاید دیگه که عادت به گفتنشون نداشته وندارم......ه ولی یچیزی هست که همیشه فریادش میزنم خدارو بدست اوردم محبت آلش روبدست اوردم شاید همینه رمز سکوتم...... شاید یروز همینم از دست بدم ..... اون روز مرگ احساسه منه نمیگم ادمم نه نمیگم کسی شدم نه نمیگم .......... فقط میگم یه دلی دارم که اگه تیکه تیکه شده باشه با محبت آل الله میشه از جنس نووووووووور دیگه هیچی نمیتونه تیکه پارش کنه یا بن الحسن اقا شرمندم به خاطر اون هفته هایی که نامه عملمو میبینی اقا واشک میریزی اقا اخه من ادمم؟!!! من کی باشم که اشک شما رو در بیارم اقا میترسم از اون روزی که علاوه بر جواب گناهام جواب اشکهای شما رو هم باید بدم اینجا هم دارم ریا میکنم........... حالم بهم میخوره ازین کلمه.......... . پی پینوشت 2: پینوشت 1 رو کسایی متوجه میشند که ریاضی خوندن مابقی تفهیم نبود توضیح بدیم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....