سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، حلال خورد و روزش را روزه بدارد و شبش را به عبادت بایستد، خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاریکند . [امام علی علیه السلام]
این نجوای شبانه من است
 
غزه

به نام الله

من هر چقدر فکر کردم در مورد این فاجعه ی که داره رخ میده چی بنویسم دیدم نمیتونم
در حد توان من نیست
شاید حق با اوناییه که منو مرده متحرک نامیدند
ولی شما به من بگویید چه کرده اید
 خوب قاضی هایی هستید
اخر شما به من بگویید  از چی بنویسم از پیکر های تیکه تیکه شده کودکان بیگناهی که در اغوش مادرانشان

 پر پر شدند  یا دل داغدار پدرانی که مبارزه خود را ادامه میدهند حتی تا پای جانشان
ایا شرح اینها در حد توان من کمترین هست
اخر من چه بگویم................................

نگاه کن به اون دوردستها که چگونه طفلان بیگناه را تکه وپاره میکنند ومن وتو همچنان کاری از دستهایمان برنمیاید جز دعا کردن و اینکه از خدا بخواهیم که شر این یزیدیان رو از سر ملت مسلمان کم کند. من چگونه میتوانم دردو رنجی را که بر ملت غزه وارد میشود بیان کنم
کجایید ببینید ای ادمیان که خاک غزه رنگ خون دارد وهوایش اغشته به ناله وآه طفلانیست
که به جای بازی کردن درگیر بازی شوم صهیونیستهای از خدا بیخبر شدند ایا وقت آن نرسیده که  همگی دستهایمان را بالا بیاوریم وبا ضجه وزاری ظهوراقایمان را از خدا بخواهیم

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رز 87/10/15:: 12:55 صبح     |     () نظر
 
بیهوده مپندار....

 بسم الله الرحمن الرحیم

تو یزد یه هیئتی برای ماه محرم پول نیاز داشتن، اومدن پیش یه تاجر و بهش گفتن برای محرم پول کم داریم. تاجر سریع دست کرد تو جیبش و در حالی که داشت دسته چکش رو بیرون می آورد گفت:مجلس سیدالشهدا باید آبرومند باشه!!! بعد دسته چک رو گذاشت جلوی بچه‌های هیئت و گفت: شما رو به خدا ملاحظه منو نکنید، هر چی دوست دارید بنویسید!!! بچه‌ها هم نامردی نکردن و مبلغ بسیار بالایی نوشتن، بعد هم چک رو دادن به تاجر برای امضا کردن.تاجر صورتش رو برگردوند که مبلغ رو نبینه و یه امضای خوشگل پای چک کرد!!!حالا چند وقتی میشه که اون تاجر از دنیا رفته. چند مدت پیش اما خوابش و دیده بودن، ازش پرسیده بودن اونطرف چه خبر؟گفته بود وقتی پرونده‌ام دادن دست امام حسین، آقا صورتش رو برگردوند و بدون تأمل یه امضای خوشگل پای پرونده‌ام کرد!!!

http://www.3noqte.com/main/content/blogcategory/35/244/


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رز 87/10/14:: 5:57 صبح     |     () نظر
 
چه کسى براى حسینم گریه مى کند؟
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم شهادت حسین علیه السلام و سایر مصیبت هاى او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه علیهاالسلام سخت گریه نمود و عرض کرد:
- پدر جان ! این گرفتارى چه زمانى رخ مى دهد؟
رسول خدا فرمود:
- زمانى که من و تو و على در دنیا نباشیم .
آن گاه گریه فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
- چه کسى بر حسینم گریه مى کند، و به عزادارى او قیام مى نماید؟
پیامبر فرمود:
- فاطمه ! زنان امتم بر زنان اهل بیتم ، و مردان بر مردان گریه مى کنند و در هر سال ، عزادارى او را تجدید مى کنند. روز قیامت که فرا رسد، تو براى زنان شفاعت مى کنى و من براى مردان ، و هر که بر گرفتارى حسین گریه کند، دست او را مى گیریم و داخل بهشت مى کنیم . فاطمه جان ! تمام دیده ها روز قیامت گریان است ، مگر چشمى که بر مصیبت حسین گریه کند! آن چشم براى رسیدن به نعمت هاى بهشت خندان است

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست.  

                                                                این چه شمعی ست که جانها همه پروانه ی اوست


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رز 87/10/7:: 11:48 عصر     |     () نظر
 
شما بگو

بسم رب شهید

صبح داشتم میرفتم میدون صنعت سوار تاکسی بودم راننده وپسر کوچیکش که کنار دستش نشسته  بود مشغول حرف زدن بودن
 پسر بچه  : بابا این کوچه ها چرا اسمشون مثلا 1/6 یا 1/4 هستش
پدر (لبخند)  : تا حالا دقت نکرده بودم
بعد یهو خندیدو گفت شهیدشو جا انداختند شهید 1/4
بعد فرزند کلی خندید : اره یعنی یکی از 4 نفر جانباز شده یا یکیشون شهید شده
واقعا نمیدونم بگم

شما بگو

 


کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....

نوشته شده توسط رز 87/10/5:: 2:41 صبح     |     () نظر
 
کرامت حضرت عباس( ع)

یا حی

خیابان جدید الاحداثی به نام خیابان محتشم در کاشان تأسیس شد. قبل از آسفالت آب انداختند، برای اینکه در کاشان چاههای عمیق زیادی وجود دارد که عمق هر چاه شاید چهل متر باشد. بچه‌های مدرسه، صف بسته، از این خیابان عبور می‌کنند. یکی از چاهها فرو می‌ریزد و یکی از بچه‌ها را که جواد اخباری نام داشت با خود فرو می‌برد. تمام مردم پریشان شدند. مقنی آوردند و 3 روز از آن چاه خاک برداشتند تا به بچه رسیدند. دیدند بچه زنده است! بچه را از چاه بیرون آوردند. دور او را گرفتند و او را سؤال پیچ کردند: چطور شد که زنده ماندی؟!
جواب داد: وقتی رفتم میان چاه، گفتم : یا اباالفضل العباس علیه السلام؛ دستی پیدا شد مرا گرفت و میان طاقچه‌ای گذاشت. گفتند: این چند روز که بی‌غذا بودی چه می‌کردی؟! گفت: برای من شیر می‌آوردند. پس از این معجزة آشکار، چند روز در کاشان چراغانی بود و تمام مردم برای دیدن بچه می‌آمدند
.

http://saaghy.blogfa.com/


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رز 87/10/1:: 8:9 عصر     |     () نظر
 
ماجرای زیبای توبه علی گندابی همدانی

           هوالرئوف

در منطقه ى گنداب همدان که امروز جزء شهر شده ، مردى بود شرور ، عرق خور و دایمالخمر به نام على گندابى .او در عین اینکه توجهى به واقعیات دینى نداشت و سر و کارش با اهل فسق و فجور بود ، ولى برخى از بعضى از مسایل اخلاقى در وجودش درخشش داشت .

روزى در یکى از مناطق خوش آب و هواى شهر با یکى از دوستانش روى تخت قهوه خانه براى صرف چاى نشسته بود .هیکل زیبا ، بدن خوش اندام و چهره ى باز و بانشاط او جلب توجه مى کرد   ادامه مطلب...

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط رز 87/9/28:: 2:37 صبح     |     () نظر
<      1   2      
درباره

این نجوای شبانه من است


رز
دعا کنید آدم بشم ووووعاقبت بخیر وبا عشق امام حسین از دنیا برم
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
عاشق آسمونی
این راه بی نهایت
یک نکته از هزاران
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
سرچشمه همه خوبیهـا مهـدی (عج) است
آرشیوی متنوع از مسائل روزمره
وبلاگ گروهیِ تَیسیر
منطقه آزاد
نور
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
سیاه مشق های میم.صاد
شهید شلمچه
همای رحمت
ولایت دات کام
گلی از بهشت
مائــده الهی
کشکول
صاعقه
دید
ღஜღ
هدایت قرآنی
حقوق خانواده
بچه های خاکریز
پاورقی
Sea of Love
کوه های استوار
زندگی کاروانی
...صدا کن مرا
شهد
حضور،آماده پاسخگوئی به سؤالات و شبهات شما
...افسانه نیست
پری دریایی
**قافله نت**
داستان نویس
داستان زندگی من
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
شاخه نبات
عمارگراف
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
من و تو
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
روانشناسی _ مطالب جالب
*ای غایب از نظر به خدا می سپارمت*
عشق بی انتها
بانوی آفتاب
***خانوم کوچولو***
میخ در
عصر احتمال
من هیچم
حدائق ذات بهجة
منطقه آزاد چابهار
آینده ی سبز
فانوس
دستان خالی
یک نکته از هزاران
حسن تنهاترین سردار دنیاست
گمبرون
مشکوه(مهمترین اتفاقات زندگی شخصی من!)
خانه ای که دیوار ندارد
کلاغ سیاه
همه چیز درمورد صلوات
منتظران دل شکسته
هدی
ترامیخوانم
استاذنا
شهدا برای ما حمدی بخوانید
اتش ودوزخ
عدالتخواه
چراحجاب
منتظر
سرداب
قافله شهدا
عقل نوشته های یک دانشجو
نوشته های یک ناظم
خاک بهشت
سایت شخصی رهبر بختیاری
یادداشت های یک طلبه
سید
چشم خدا
دست هنری اصفهانی
سایت مشاوره رایگان علوم پرستاری
وعده حتمی خدا
خانم کوچک وپلیدیهای مادرشوهر من
تینا
کافه ترانزیــــــــت
فــردا
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ