بسم رب شهید
السلام علیکِ یا فاطمةالزهرا
روز شهادت بانوی شهیده مظلومه رو خدمت قطب عالم امکان حضرت حجت ابن حسن عسگری (عج) وشما عزیزان تسلیت عرض میکنم
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
ادامه مطلب قبل:
یکی از علماء سنی نقل کرده است که:حضرت زینب کبری قران میخواند ودر مطالب عالیه آن گاهی به قران ناطق،امیر المومنین مراجعه میکرد روزی حضرت در ضمن صحبت به دخترش فرمود:
دخترم!تو یک روزهایی هم در پیش داری (اشاره فرمودند به وقایع کربلا). زینب فرمود:ای پدر جان!این مطلب را مادرم به من گفته است!
در این که حضرت زهراءوزینب کبری علیهما السلام دارای علم غیب بوده اند،جای هیچ شکی نیست.شاگردان مکتب آنها هم از علم غیب بهره مند بوده اند.
من گاهی وقت ها که خدمت علامه طباطبایی میرسیدم وبه چهره مبارکش نگاه می کردم با خود می گفتم:این مرد با این عظمت یک ذره ای از وجود حضرت زهراءاست،پس خود آن بزرگوار چه عظمتی دارد؟! واقعا آیت الله العظمی قاضی،ایت الله بهاءالدینی وامثال این اولیاء افتخار میکردند که ذره ای از وجود اقدس زهراء سلام الله علیها هستند،ذره ای از وجود امیرالمومنین علیه السلام هستند که از آن اصل منشعب شده اند.
آیت الله حاج شیخ عباس هاتف قوچانی،عالم ربانی وجلیل القدری که وصی عرفانی مرحوم قاضی بودند یعنی مرحوم قاضی ایشان را بعد از خود در معارف الهیه وصی وجانشین خود قرار داده بودند.
ایت الله قاضی به ایشان خبر داده بودند که تو در آخر عمرت،به آن مقصد اعلی وکمال خویش میرسی ودر غربت از دنیا می روی! سالها پس از رحلت آقای قاضی،رژیم بعثی عراق،خانواده آیت الله قوچانی را از عراق بیرون میکنندوایشان تنها در نجف می مانند ودر حال غربت از دنیا رحلت میکنند.
یک مطلب مهمی را توجه داشته باشید:
اگر انسان بخواهد ببیند که هنوز از چشم خدا نیفتاده است،چه کند؟!
آیا برای فهمیدن این مطلب راهی وجود دارد؟!راهش این است که با خودت خلوت کن،ببین آیا در قلبت به حضرت زهرا سلام الله علیها ارادت ومحبت داری یا نه؟ اگر هنوز در دلت نسبت به حضرت ارادت داری،بدان که از چشم خدا نیفتاده ای!
احمد ابن حنبل که صاحب یکی از مذاهب فقهی اهل تسنن واز اعظام علماء آنان میباشد،در مورد حضرت زهراءنقل کرده که پیامبر اکرم سه مرتبه فرمود:فداها ابوها«پدرش فدای او باشد!». مرحوم آیت الله بهاءالدینی می فرمودند: حضرت زهراء(سلام الله علیها) هر امری را امضا بفرمایند،سایر معصومین هم امضاء میکنند!
بخشی از سخنرانی استاد فاطمی نیا در باب مقامات حضرت زهرا(س)/همان منبع
کلمات کلیدی:
یا لطیف
القابی که معصومین علیهم السلام دارند همه از آسمان وبه اشاره حق متعال می باشد. زهرا یعنی درخشنده ونور دهنده. این نور دادن هیچوقت تعطیل نمیشود.حتی نور دادن نائبه اش:حضرت زینب کبری سلام الله علیها تعطیل بردار نیست.زیرا این افاضه ونور دادن،جزو سنن تکوینیه الهیه است. سنتهای خداوند تعطیل پذیر نیست. البته باید کسی باشد که این انوار را بگیرد وبهره مند شود.گرفتن نور حضرت صدیقه کبری،از طریق عمل به وظیفه ورفتن راهیست که آن حضرت نشان داده است.
فاطمه ،فاطمه نامیده شده است به جهت این که شیعیانش از آتش جدا شده اند.
واگر فطمت(متعدی) باشد معنایش این است که :او شیعیانش را از آتش جدا نموده است. فطام آن دورانی را گویند که بچه را از شیر میگیرند. کسی که دنباله رو حضرت باشد،یقینا اهل نار وجهنم نخواهد بود.
مقام حضرت زهرا (س) مقام عظیمی است که از عقول ما خارج است.هرگاه بر رسول خدا وارد میشد-در تمام عمر، چه کودکی وچه بزرگی بلا استثناء-پیامبر اکرم برخاسته وبه استقبال ایشان میرفتند!
یکی از علماء متعصب اهل تسنن ،آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی در تفسیرش می گوید:پیامبر با علم نبوت می دانست که دخترش بعد از وی در دنیا نمی ماند.اگر بنا میشد که زهراء در دنیا بماند،پیامبر او را یکی از پیشوایان قرار می داد ومیفرمود: خذوا کل دینکم عن الزهراء«همه دینتان را از زهراءبگیرید!». یکی از علماء سنی نقل کرده است که:حضرت زینب کبری قران میخواند ودر مطالب عالیه آن گاهی به قران ناطق،امیر المومنین مراجعه میکرد روزی حضرت در ضمن صحبت به دخترش فرمود:
ادامه دارد..........
بخشی از سخنان استاد فاطمی نیا
منبع:نکته ها از گفته ها
کلمات کلیدی:
یا لطیف
در تبریز مجتهد جلیل القدری بود به نام آیت الله آقا میرزا رضی تبریزی رضوان الله علیه که در زمان ابتداء طلبگی بنده ایشان مرحوم شدند.
کتابی است به نام مطارح الآنظار فی طبقات آطباء الاعصار تالیف میرزا عبدالحسین خان فیلسوف الدوله کتاب کیمیایی است.
مولف کتاب: برادر آقا میرزا رضی میباشد.
از ثقات شنیدم که وقتی ایشان به قم آمده بودند ومهمان امام خمینی شده بودند ایشان به خانوادشان فرموده بودند: این مهمان ما کسی است که
با دلگرم میشود از او تقلید کرد! واین کلام ایشان به خوبی دلالت بر عظمت علمی وعملی آقا میرزا رضی دارد.
مرحوم اقا میرزا رضی گفته بود: در منزلمان کار بنایی داشتیم عده ای کار میکردند .در میان کارگر ها یک نفر بود که معلوم بود با دیگران
فرق دارد.دنبال بهانه ای میگشتم که سر صحبت را با او باز کنم .برای کار نیاز به نردبان بلندی داشتیم که آن را کرایه نمودیم وپس از
اتمام کار بنا شد آن کارگر نردبان را ببرد وتحویل دهد.
وقتی ر فت وبرگشت مقداری بیش از معمول طول کشید چون حدود مسافت را می دانستم دیدم بهانه ای است برای صحبت کردن به او گفتم چه شد که مقداری طول کشید؟ با یک متانت جواب داد :چون نردبان بلند بود وممکن بود که به دیوار خانه های مردم اصابت کند ومن مدیون شوم لذا با احتیاط بیشتری حرکت کردم به همین جهت مقداری بیشتر طول کشید.
فصل تابستان بود وآفتاب دیر غروب می کرد .هنگام ظهر که کار گرها برای تهیه غذا وصرف نهار متفرق شدند.او اول وقت به سراغ نماز رفت وبا حالت توجه خاصی نماز میخواند .وقتی تکبیر میگفت من شدیدا تحت تاثیر قرار میگرفتم بدنم گویا به لرزه می افتاد! نماز که تمام شد
رفتم به او گفتم:بعد از اتمام کار باز هم وقت برای نماز خواندن داشتی چرا در زمان کار من نماز می خوانی؟
در جواب من فقط این را خواند:
وان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا
سوره جن ایه 18
ومساجد مخصوص خداوند است پس نباید با خدا احدی غیر او را پرستش کنید.
با این جواب او گویا پاهایم لرزید ونتوانستم خود را کنترل کنم ؛ همانجا نشستم وفهمیدم شخص فوق العاده ایست. از او عذر خواهی کردم وگفتم: غرضم از این مطالب این بود که خواستم مقداری با تو صحبت کنم. حالا بگو امام زمان الان کجا هستند؟
گفت :حضرت در تبریز تشریف داشتند ؛یکساعت است که این شهر را ترک نموده اند. گفتم چکار کنم که خدمتشان برسم راهش چیست؟!گفت؟ یک مقداری به خودت رسیدگی کن مراقبه داشته باش ؛آقا خودشان تشریف میاورند! پس از آن صحبت هم دیگر او را ندیدم!
گزیده ای از سخنرانیهای استاد فاطمی نیا
منبع: کتاب نکته ها از گفته ها
الهم صل علی محمد وآله وعجل فرجهم
کلمات کلیدی:
یا لطیف
حضرت زهرا دلش از یاس بود
قطره های اشکش از الماس بود
گریه آری ؛گریه چون ابر چمن
بر کبود یاس و سرخ نسترن ...
این دل یاس است و روح یاسمین
این امانت را امین باش ای زمین
نیمه شب دزدانه باید زیر خاک
ریخت بر روی گل خورشید ,خاک
مدفن این ناله غیر از چاه نیست
جز تو کس از قبر او آگاه نیست ...
"احمد عزیزی "
ایام شهادت بی بی دوعالم رو خدمتتون تسلیت میگویم
کلمات کلیدی:
یا لطیف
امروز غرق شده بودم تو نوشته های سال 85 دفترم حس عجیبی بود اینقدر غرق بودم که متوجه هیچی نبودم
زندگی چقدر پیچیدست وچه زود از یاد میره
قسمتی از دفترم:
11آبان 1385:
احساس میکنم مثل یه حباب روی آبم که هر لحظه باید منتظر نابودیش بود.
چقدر برام جالب بود خوندن دفتر بعد مدتها ولی هیچ وقت از دفتر خاطرات خوشم نمیومد هیچ وقت............
ولی این شعر رو که تو دفترم نوشتم واقعا دوسش دارم :
قاصدک هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام ودر من بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه زدیار ودیاری-باری
برو آنجا که ترا منتظرند
قاصدک!در دل من همه کورند وکرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم میگوید که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب
قاصدک!هان ولی..آخر....ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با تو ام آی کجا رفتی؟آی
راستی آیا خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
دراجاقی-طمع شعله نمی بندم-خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب وروز در دلم میگریند
وقتی متحول شدم وذره ذره وجودم لرزید ............... این شعر یه جنبه دیگه واسم پیدا کردکه قبلا نوشته بودمش با نام منتظر
http://www.melodymah.parsiblog.com/764191.htm
زندگی پیچیدست واقعا از فردای خودمون خبر نداریم یروز خاکستری یروز سبز یروز بنفش یروزم سفید سفید
ارزومه اخرین رنگ وجودم بشه نور ولی افسوس ................
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....