بسم الله الرحمن الرحیم
دل میخواد شروع وبلاگش با تفالی به دیوان حضرت حافظ باشه
راستش روز اول عید امسال هم با تفالی به دیوان حافظ شروع شد برام
داستانش قشنگ بود میخوام براتون داستانو بگم
روز اول عید سوار ماشین شدیم ورفتیم برای عید دیدنی توی مسیر به ترافیک برخوردیم اون مدتی که ماشین ما توی ترافیک
بود چشمم افتاد به دختر بچه ای که فال حافظ میفروخت بهش یه لبخند کوچولو زدم خیلی بچه نازی بود حدودا 6-7ساله اومد طرفم
دست کوچولوشو گذاشت روی صورت من و با یه لبخند خوشگل وحرفی زیبا ابراز لطف کرد منم متقابلا همین کارو کردم واحساس کردم محبت هر دوتامون تاثیر گذار بود ....کاش هیچ وقت کوچولو ها رو مجبور نمیکردن کار کنند
متاسفانه شعرمو گمش کردم وگرنه براتون مینوشتم
اینم تفال به دیوان برای شروع وبلاگم
ای همه شکل تومطبوع وهمه جای توخوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست میرود حافظ بیدل به تولای تو خوش
کلمات کلیدی: