زين گونهام كه در غم غربت شكيب نيست گر سر كنم شكايت هجران غريب نيست
جانم بگير و صحبت جانانهام ببخش كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
گم گشتهي ديار محبت كجا رود؟ نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
عاشق منم كه يار به حالم نظر نكرد اي خواجه درد هست و ليكن طبيب نيست
در كار عشق او كه جهانيش مدعي است اين شكر چون كنيم كه ما را رقيب نيست
جانا نصاب حسن تو حد كمال يافت و اين بخت بين كه از تو هنوزم نصيب نيست
گلبانگ سايه گوش كن اي سرو خوش خرام كاين سوز دل به نـالهي هر عندليب نيست