• وبلاگ : اين نجواي شبانه من است
  • يادداشت : سخنان گوهربار استاد دولابي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    قرنهاست که اهاليان کهکشان راه شيري پنجشنبه ها را به افتخار قدوم سبز و زيبايت جاده ي شب را فرش طلا مي اندازند،چراغها را آذين مي بندند ،خوشه ي پروين را در گوشه اي از آن مي گذرارند، ستاره هاي دنباله دار به دنبال هم مي دوند تا به انتهاي جاده برسند و از دور نظاره گر آمدنت باشند، هر ستاره اي که متولد مي شود مهتاب آرام در گوشش نجوا مي کند که اي الماس ريز و کوچک شب زيبا بدرخش که زيبا رويي خواهد آمد. و ستاره ها در تمام درازاي جاده مي ايستند تا نور بارانت کنند. ومهتاب هم بالهاي سفيدش را روي جاده مي گستراند تا سنگ ريزه هاي جاده پاهاي نازنينت را اذيت نکند
    در طي اين قرنها ديگر چراغها کم سو شده اند ،خوشه ي پروين در حال پژمرده شدن است،و ستاره ها نااميد از آمدنت آهي مي کشند و خاموش مي شوند و بال هاي مهتاب شکسته و شکسته تر و خود رنجور تر و لاغر تر از گذشته
    ولي باز هم کسي خبر آمدنت را ندا نمي دهد...
    آقايم، تا تمام ستاره ها خاموش نشده اند، تا خوشه ي پروين از اين پژمرده تر نشده، تا بال هاي مهتاب از اين بيشتر نشکسته بيا
    **************************************
    هميشه دل آرام و سربلند باشيد و ممنونم که سر مي زنيد
    **************************************
    الهي شهيد شي