این هم زیباترین احساس کسانی که نخواستن اسمشون علنی بشه :
الف:از ته دل به خدا ایمان داشته باشم نه زبانا !!!
ب :1- وقتی بود که کربلا بودم و حضرت عباس (ع) یهویی مهمون کردن منو سر سفره ی اطعامشون... 2- وقتی برای سومین بار داشتم مُحرم میشدم و توی مسجد شجره بودم... 3- 88-8-8 توی حرم امام رضا(ع)
ج:زیبا ترین حس توی زندگیم حس همسر بودن هست / حس اعتمادی که بهم شده / حس موحبتی که تونستم بعد از اعتماد به خدا بدست بیارم / خوب لطفا تو عموی هم نذاریدش چون ....
.ه:سلام . چون فرمودید جواب بده عرض می کنم اما اصلا دلم نمی خواهد علنی بفرمایید . یکی از دخترهای فامیل که خیلی هم دختر خوبی بود اما ازدواج برایش جور نمیشد وسنی ازش گذشته بود خدا توفیق بهم داد که وسیله ازدواج او با یکی از دوستان خوبم بشوم . حس زیبایی بود
د:سلام به کسی نگو ولی بنظرم زیباترین حسی که داشتم زمان عاشقی بود
ن:زیباترین حس زندگیم رو در یکی از شب های قدرسال های گذشته تجربه کردم ...قابل وصف نیست...نمیشه بیشتر توضیح داد
چ: بهترین حسی که داشتم این بوده که ندیده و از راه دور عاشق شدم. همیشه درد فراق کشیدم و تا حالا بهش نرسیدم. وقتی حتی به اسمش هم فکر می کنم اشک از چشمام جاری میشه[مثل الآن وقت و بی وقت به یادشم. دلم می لرزه که یه زمان، لذت وصال رو نچشم و به جای معشوق، مرگ رو در آغوش بگیرم.(همین اشک و گریه و دلتنگی، قشنگ ترین و زیباترین حس من تا «امروز» بوده که ازش لذت بردم
خ:زیبا که زیاده ولی ... زیباترین حسم... لحظه ای بود که خطبه عقد رو خوندن... یه چیزی حدود 5 سال و نیم پیش... ولی فکر کنم از اون زیباتر حس مادر شدن که هنوز خدا لایقم ندوسته تجربه کنم... :( -
و: سلام خواهرم خانم رزگل! پیرو اون مطلبتون، توزندگی 14 سالگیم تومنطقه جز تیپ پدافند ضدشیمیایی بودم و بهترین حس قشنگم بعنوان ی خدمتگزار، (ایثار) دادن ماسک خودم به ی رزمنده بی ماسک بوده( که از سال 66 مصدوم شدم) واین زخم شیرین حس قشنگی برام داره! خواهشن این مطلب گمنام بمونه ممنون
ح:چون شمایی..لبخندی که رهبرم تو خواب زد و نصیحتش ...از خواب که بیدار شدم تا کلی بهترین حسو داشتم...
متاسفانه یکی از زیباترین هاش رو صاحبش به هیچ وجه اجازه نداد بزارم ودر جواب اصرار بنده برای ذکرش بدون نام فرمودند:
خواهر من گفتنش عصیان بر دل می زنداتشی افزون بر چهره شرمنده از حال دلبر میزند
کلمات کلیدی: