هوالطیف
بگذار تا بگوییم از حجاب ها
از درد بی امان این اضطراب ها
دردی کشیده ام وهنوز نبسته ام مرهمی
دیگر چه گویم از تحمل این عتابها
دردیست بی حسی این ذائقه ها
حتی دقایقی را که میچشم التهاب ها
هر لحظه به یادت آه میکشم
شاید بمیرم از خماری این شراب ها
من اینچنین مستور چشمهایت گشته ام
آنگاه که میدرند قلب مرا از حجاب ها
بشنو ببین که چگونه زجر میکشند
آیینه دلم از نوای این رباب ها
آری ذائقه ها سِرِِّ گشته اند
زیرا که عمر خود تلف کرده ام در حجاب ها
چگونه عمر خود تباه کرده ام غیر دوست؟
باید معطر شوم ز زلف مشکینش در رکاب ها
فراق ووصل چه باشد حافظ !رضای دوست طلب
که ماسوای او همه(گشته اند از)( تشنه اند در )سراب ها
پینوشت: هر گونه نقدی را خریداریم...
دیگه شعر چند دقیقه ای بهتر ازین نمیشه دی:
کلمات کلیدی: