یا رئوف
تو مترو منتظر ایستاده بود....
کاملا رو گرفته بود....
مردی از کارکنان مترو در کنارش ایستاده بود وبلند بلند به همکارش هجو میگفت...
با زنی که ایستاده بودوچادرش را در آورده ودر دستانش نگه داشته بود مرتب حرف میزد....
زن با دیدن دختر کمی دست برد سمت روسری اش وموهایش رو کمی جمع وجور کرد...
مرد آمد سمت دختر ویچیزایی گفت ولی دختر بدون هیچ نگاه بدون توجهی از کنار مرد گذشت....
....
ایستگاه بعدی
جمعیت انبوهی از مسافران منتظر.....
آن طرف مترو در انبوهی از جمعیت مرد وزن ...دختر جوانی در .... پسر جوان......
بدون توجه به اطرافیان......مشغول به خود بودند....
واکثر حواس ها به این دو .....
غیرت های خشک شده...
نگاه های عمیق ودقیق
و...........
داخل اتوبوس
سر های برگشته به سمت زنان
تلاش پیرمردبرای ...... زن ایستاده.....
نگاه خیره پسرک جوان به ناموس دیگران....
و............
اگه همه این وقایع رو تصویر برداری کنیم مستند تلخی ساخته خواهد شد.....
پینوشت: منتظر نیمه پر لیوان در پست بعدی باشید ...مستند شیرین هم هست...
کلمات کلیدی: