هوالمصور
بزارید نقاشی کنم
چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو........................
کودکیمو دوست دارم پاکیشو خلوصشو دوستامو محله ای که به دنیا اومدم بزرگ شدم........
بزارید نقاشی کنم چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو چوب چوب یه گردن ...................
البته من جزو اون موچولای خیلی شیطون بودم وباهوش
این شعرو شنیدین
دختره اینجا نشسته گریه میکنه زاری میکنه ازبرای من یکو بزن یکیو..... حدودا فکر کنم چند سالی بیشتر نداشتم شاید3یا 4
این شعرو میخوندم تا رسیدم به اینجای شعر یکیو بزن یکیو ........همین موقع یه تو گوشی محکم خوابوندم تو گوش خاله بیچارم
یکیو بزن یکیو بخور شاهد دارم یه نوار با صدای کودکیم
چقدر کودکی زود گذره ولی فوق العاده شیرین چقدر مدت خوشحالی ادم کمه
من هنوزم بزرگ نشدم گاهی دلم میخواد بازی کنم عاشق بچه هام میتونم ساعتها باهاشون بازی کنم عروسک بازی نقاشی وهر بازی کودکانه دیگه
همه ما یه قسمتی از کودکیمونو تو وجودمو نگه داشتیم یه قسمتیشم دفن کردیم
ولی الان به خودت نگاه کن تو زندگیت چقدر رفتارای کودکانه داری وفکر میکنی بزرگ شدی
ولش کن بزار نقاشی مو ادامه بدم
چشم چشم دوابرو دماغ ودهن یه گردو چوب چوب یه گردن اینم یه گردی تن .................
کاش یکوچولو بیشتر بود مدت کودکیمون
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....