یا لطیف
هر از گاهی بی صدا فریاد میزنم
میدانم این فریاد فقط به گوش تو خواهد رسید
در سخت ترین لحظات زندگی مرا خواندی به مهر
میدانم تکلیف چیست
توانم کم شده قلبم نااروم است
گاهی از شوق دلم میخواهد ذره ذره وجودم اب شود وتبدیل به اشک
گاهی هم از سر غفلت تبدیل به تکه سنگی بی مصرف میشوم
زیباترین معشوق دوستت دارم دوستت دارم
ان لحظات که دنیا برایم تیره وتار میشد وترس تمام وجودم رو فرا میگرفت فقط تو بودی که مرا در اغوشت کشیدی ومن در اغوش
تو نه تنها دنیا بلکه خودم را هم فراموش میکردم
شاید وقتش رسیده بود من میدانم
هیچ گاه یادم نخواهد رفت لحظه ای را که گوله های اشکم ذره ذره وجودم را به آتش میکشید و من مستاصل فقط با تو نجوا میکردم
یادم نمیرود چطور به من گوش میدادی.....
یادم نمیرود چطور قلبم رو ارام کردی......
فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ..............ایه 26 سوره مریم
پس بخور وبیاشام و چشم روشن می دار..............
من اروم شدم.............
هیچ گاه نخواهم توانست شکر عشق ومحبتت را بجا بیاورم
کاش میشد فریاد بزنم ای اهل دنیا لطیفتر ومهربانتر ازاو کسی نیست
کاش.........
ولی هیهات که خود فراموش کارم.............هیهات
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....