یا رئوف فکر عشق آتش غم بر دل حافظ زد وسوخت ...یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد.... شبهای قدر شبهای عشق بازیست ......باید فاصله ات با معشوق رو کم کنی تا میتونی خودتو لوس کن چه کسی غمخوار تر از خداست این چه سریست که سبکترین احساس عمرت در این شبهاست...... وچه رازی دارد در پس پرده غیب که ما بیخبران در پی حاجات خویش سرگردانیم.... شاید حاجت همین باشد وما بیخبریم حاجت ؟؟؟ آری همان معرفتی که یه عمر از دست رفته ودر این شبها شاید به یقینم برساند..... من چه حاجت دارم در این دنیا جز او چرا که او همه حاجات مرا میداند و به خوب وبد من آگاه است این چه شبی است که نسیم خنکش روح نواز من وتوست.... .چه در مسجد باشی چه در کنج اتاقت به تمنای وصالش گاه وبیگاه ناله سر بدهی و بر حال زار خویش گریه کنی.............. حاجت یعنی : جانا به حاجتی که تو را هست با خدا .. کاخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است حاجت یعنی: ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست.. در حضرت کریم تمنا چه حاجت است این چنین است که : بی جهت نیست که حافظ همه درد خویش را فراق یار میداند وچه بر سر حافظ گذشته که چنین پر تب وتاب میخواند.... دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند.... وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند/باده از جام تجلی صفاتم دادند
کار خود ار به خدا وابگذاری حافظ .. ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال./.که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب./مستحق بودم و اینها به زکاتم داد
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد/ه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد/ اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود /که ز بند غم ایام نجاتم دادند
شاید این بیت حافظ حسن ختام حرفهایم باشد: حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس .. دربند آن مباش که نشنید یا شنید..... پی نوشت: خیلی التماس دعا
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا ذوالجلال والاکرام
آیا جهان پس از مرگ را باور نداری؟ فکر میکنی به خاطر ذهن محدودت ،نامحدودی جهان دروغه؟
زمانی که به این تصویر میکروسکوپی که از ترک یک فلز گرفته شده عمیق نگاه کردم پی بردم همه چیز اونی نیست که من به چشم محدود خویش میبینم !!!
ببین اون چیزی که در چشم ما اندازه یه تار مودیده میشه تا چه اندازه وسیع و پر از رنگ و رازه ......
مَثل ما آدم ها هم نسبت به جهان دیگر مثل نگاه ما به همین ترک فلزه ......
اگه چیزی رو به چشمت نمیبینی دلیل نداره که وجود نداشته باشه.....
تازه میفهمم که چرا خدا مارو اشرف مخلوقات نام نهاده.....
پرده ها کنار برند چه چیز هایی که دیدنیست وما فقط تا نوک بینی خودمون رو میبینیم...
هزار الله اکبر به این خدا
پی نوشت :در این تصویر یک ترک کوچک به شکل یک دره عمیق دیده میشود، این تصویر رتبه اول را در رقابت عکاسی میکروسکوپی FEI به دست آورده است
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
یواش یواش احساسم را قورت میدهم.....
ولی با تلنگری در دلم شیطنت میکند
میخواهم بالا بیارمش....
ولی......
گریه هایم شدند عادت .....
باز هم اشکهایم مسکن اند.....
مسکن دل واحساس آشوبم.....
یک شمع نذر این دلم کنید.......
نگران نباش هذیون نوشته هایم گاه گاهی بر ورق خود نمایی میکند.....
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
یه دنیا چشم دیدن که وقتی چیزی میسوزه دود ازش بلند میشه
ولی من بارها به چشم خودم دیدم که وقتی دلم سوخت دود نبود آب بود.....
وقتی دلم سوخت..... اشک بود
وقتی دلم سوخت ....دود نبود ..آه بود
وقتی چیزی میسوزه خاکستره که ازش میمونه
یه عمر دل میسوزه ...دریغ از یه ذره خاکستر....
نمیدونم شاید همین به باورم برسونه که قیامت بدن ها که میسوزند دوباره شکل اولشون میشند وباز میسوزند ....
ولی قصه دل سوخته ...قصه قربه ...قصه وارفتن چسب بین آدم ودنیاش....
جلوی آتش نشستم چوب ها میسوخت ...چشمم می سوخت .... چه انتظاری داری از چشمایی که یه دل سوخته همراهشه......
چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون است
بــــــــــــــــبار ای ابر بهار ........با دلم به هوای زلف یار .....داد وبیداد از این روزگار......
بــــــــــــــــــــــــبار ای بارون ببار با دلم گریه کن خون کن ببار.............
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
گاهی کنایه ها اینقدر در روحت نفوذ میکنند که دلت میخواد همشو گوله گوله از چشمات بریزی بیرون.....
وانگشتتو تو حلقت فرو ببری شاید بتونی بالا بیاریشون....
گاهی سکوت معنای نجابت نمیدهد!
گاهی فریاد بی حیایی نیست!
گاهی نگاهی به عمق چ ش م ا ن م بنداز ... مفهوم درد را خواهی دید...
اصلا مفهوم درد رو میفهمی!
کجا دنبال مفهومی برای درد میگردی؟
به چ ش م ا ن م نگاهی کن ......!!!
روحم مچاله است ........
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....، دلنوشته هایم.....
یا لطیف
قلب قفل شده ام را دوست دارم.....
اگر کلیدش ر ا میخواهی باید دستانی از جنس نور داشته باشی.....
ریز نوشت: کلید قلبم را به دست هر کسی نخواهم سپرد!! بروید از خدایم طلب کنید!!
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
حجاب میان من وتو
حجابی که از گناهای من مثل غباری تیره رنگ کشیده شده
نه حجاب من ...حجاب بین تو ومن
از
این
حجاب
متنفرم
پینوشت: سعی در این متن جایگاه ندارد...
گاهی هم از خودم متنفرم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
حالمان اینجور است:
حباب های تو در تو که در زیر آن دره ای است
ومن برای رسیدن به مقصد باید پای بر آن بگذارم
تنها یه جمله دلمان را محکم میکند....دستهای خدا در زیر حباب مخفیست
«الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب».
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
یادم باشه ،یادت باشه
برخی آدمها ویژگیهایی دارند که موجب عاقبت بخیریشون میشه
پس مراقب زبانت باش عاقبت بخیریشان تو را گرفتار برزخ نکند......
یادم نرود در ذهن هم نباید کسی رو بدتر از خودم بدونم.!!!!
پینوشت:یبار دیگه ماجرای حر بخون یبار دیگه ماجرای شهید طیب حاج رضایی رو بخون .وغیره....
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
هوالرئوف
وقتی خودتو غمگین ترین آدم روی زمین میبینی
وقتی یه چیزی تو ذهنت آزارت میده یا یه ترسی تمام وجودتو گرفته دلت میخواد زار زار گریه کنی
یا حتی اگه دلتنگی دوست داری آروم بشی
همه اینا یطرف ................ یوقتایی حس می کنی که دلت نمیخواد دنیا باشی
احساس میکنی دنیا برات تنگه روحت آروم قرار نداره
یه حسی مثل شور وهیجان مثل شعف که غمی هم در پی داره
که دوس داری بال داشتی پرواز میکردی میرفتی یه جایی که شبیه بهشته
ومیتونستی خدا رو ببینی ودر اغوشش جا بگیری
نمیدونم تا حالا حسی شبیه عاشق شدن داشتی
ولی نه عشقی شبیه به عشق زمینی
یه چیزی فراتر یه شعفی که گاهی درمونی براش نیست
یه چیزی که بهت انگیزه میده برای ادامه راه
نمیدونم بازم انگار دارم هذیون میگم
ولی هر وقتی حس کردی خیلی ناراحتی خیلی دلتنگی خیلی ترس داری
سجده کن گریه کن وبگو لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
اروم میشی خیلی اروم
به شرطی که وقتی اینو میگی واقعا بهش ایمان داشته باشی به وحدانیتش
دعای توسل بخون وقتی رسیدی به اسم تک تک ائمه باهاشون دردو دل کن بگو چته بگو چی میخوای بگو
تنهات نذارند
بگو شفیعت بشن بگو تو مسیر راهی که داری میری ازت چشم بر ندارند باور کن . باورشون کن
زیبا یی زندگی به همین باورهاست
که بدونی کسایی هستند که دوست دارند و اونا پاکترین مخلوقات روی زمینند
مرا حق از می عشق آفریدست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می بجز مستی چه آید
پینوشت: تکرار لذت بخشه
گاهی هم ازار دهنده
یا حق
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....