یا رئوف
هر چقدر قدم هایم را محکمتر بر زمین میگذارم بیشتر فرو میروم
یا جنس زمینش از باتلاقه
یا من جنس پاهایم را نمیدانم!!!!
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
یادمه وقتی یکی که چشمه اشکش خشک میشد
دکتر یه قطره تجویز میکرد تا درمان بشه
چشمه احساست اگه خشک بشه درمانش چیه؟؟؟
شنیدی وقتی دعا میکنی با تضرع باشه بهتره حالا اومدیم اشکمونم روان شد
ولی با احساس خشک شدت میخواهی چه کنی!!!!
پینوشت: اصلا اشک واحساس در تضاد همند یا ......
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف میدونم فرق بین دوست داشتن ونداشتن تنها یک نون است شاید یارانه های دلت بگذارند دوستم بداری پینوشت:نون گرون شده شاید خریدار نداشته باشه!!!!!
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
یه کلیدی روی قلبمه که وصله به چشمهام.....
این اشک هایی که میبینی به خاطر اینه که
انگشتت رو گذاشتی روی کلید قلبم
پینوشت:میدونم خسته اید از این نوشته ها..تحمل کنید.... اینجا رو دارم برای ذره ای خالی شدن.....
2:من نه عاشقم ..نه دیوونه.........قلب همیشه معنی عشق نمیده
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
شما چهرتون چند سال کوچیکتر از سنتونه
ولی نفهمیدن که اون دل بود که زودتر از سنش بزرگ شد......
این به اون دَر
پینوشت رو خودت بنویس
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
یوقتایی احساس میکنم مغزم توان هیچیو نداره مخصوصا وقتی
واژه ها یهو با هم هجوم میارند یا با ید تصمیمی بگیری که نمیتونی
....یوقتایی سنسورت اینقدر حساس شده که حتی با اشاره یه چشم وابرو هم به صدا در میاد
....گاهی باید تلخی ها رو با شیرینی که در وجودته از بین ببری
خلاصه این که
دل وروح من از جنس میخ نیست که تو با چکش زبانت برآن میکوبی
پینوشت:جوری با دیگران برخورد کن که دوس داری با تو برخورد بشه
گذر زمان حل میکنه ولی بازم ته تهش ذرات معلقی مونده
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
وچه زیباست قنوتی که در زیر باران زمزمه لبهای توست
در انتظار بسر میبریم
به من بگو این چه رازیست که با نزول قطره های باران به زمین
صعود دعای خویش را به آسمان شاهدیم
زیباست این تضاد.......
وچه زیباست اشتیاقش برای وصال
زمانی که از لابه لای قطره های باران خود را به معبود میرساند...
او میداند شرط رسیدن به معبود طیب وطاهر بودنست....
شاید راز استجابت دعا در هنگام باران...................
ساده بگم؟
وقتی دلم برای معبود بلرزد
میفهمم دعایم مستجاب است ...تا استجابت را چه معنا کنی...
صدای برخورد قطرات باران(نبض باران) را به درو دیوار وزمین وپنجره اتاقت شنیده ای شاید می خواهد به تو بفهماند که ای بنده وقت استجابت است
..زمانش رسیده دستهایت را بالا ببری..
وعجیب آنکه تو چه می دانی شاید باران هم نیایشی دارد
وعجیبتر از آن ملودی تسبیح پرندگان بعد بارش
ما سمیعیم وبصیریم وهشیم//با شما نامحرمان ما خامشیم
پینوشت:{روزی دوستی شکایت میکرد از استجابت نشدن دعایش...که چرا خدا جوابمو نمیده یعنی دوسم نداره مدتهاست برای چیزی دعا میکنم...}
ولی .......
نی که آن الله تو لبیک ماست......آن نیاز وسوز ودردت پیک ماست
گاهی دلنوشته هایم مجراییست برای رسیدن به دعای شما خوبان
پس دریغم نکنید........
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یارئوف
نمیتونم بگم وقتی اسم حضرت عباس که میاد چشمام تر میشه
نمیتونم بگم وقتی اسمشونو میشنوم قلبم یجوری میشه
نمیتونم بگم با زمزمه این شعر دلم اروم میشه
یادم زوفای اشجع ناس آید //وز چشم ترم سوده الماس اید
آید زجهان اگر حسین دگری// هیهات برادری چو عباس اید
دلم قرص میشه که یکی هست که هر جا گیر میکنم یادش بهم ارامش میده ومیدونم که دست رد نمیزنه
نمیتونم بگم دوسش دارم
نمیتونم بگم.....
میدونی چرا ؟چون تا موقعی که گناه میکنم نمیتونم دوست داشتنشو ادعا کنم
ولی با این همه گناه
پس چرا وقتی اسمشو میشنویم اشک میاد تو چشممون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا با یادش اروم میشم
وهزار چراهای دیگه که......
...
...
پینوشت:فقط یه جمله ....از گفته تا عمل هزاران فرسنگ فاصلست!!کاش بتونیم فاصله هارو پر کنیم....
یه جمله رو دارید
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا رئوف
خوب گوش کن
نجوایی میشنوم
صدا بسیار اهسته است
انگار کسی در نیمه های شب زمزمه میکند:
امن یجیب المضطر اذا دعا ویکشف السوء
صدا را میشنوی
هی نزدیک ونزدیک تر میشود
امن یجیب المضطر واذا....و
این صدای دل من است
دل آروم گشته به درگاه تو
این دل چه نجواهایی میکرد
با من غریبه شده اند
برایم دعا میکند
باید به او بیاموزم که من آخرینم....
پینوشت: ای کاش باران میبارید.....
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
باز مرا مینگری
کاش میدانستم در پس چشمان غمگینت چه آیه هایی نهفته داری
آینه صدایم کن
شاید سپیدی رویت در غبار خستگی رویم منعکس شود
آینه ،دعای هنگام کشیدن سرمه چشمهایم را، میدانی چرا زمزمه میکنم؟
تا بی نوری وجودم را با ذکر اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد،
وَ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَری و.........جبران کنم
تا چشمهایم آینه ای از نور شود
از خلوص
تا تو بتوانی خود را درچشمان من جستجو کنی
آینه در تو با معنا بودن رو احساس کردم
سادگی
خلوص
قطرات اشک یک تحول
تو انعکاس تمام زشتیها وزیباییهای وجودمی که در ظاهرم نمود کردی
تو هیچ گاه به من دروغ نمیگویی
هیچ گاه دروغ نمیگویی
.......
.......ایینه ای از جنس نور میخواهم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....