یا لطیف
امروز غرق شده بودم تو نوشته های سال 85 دفترم حس عجیبی بود اینقدر غرق بودم که متوجه هیچی نبودم
زندگی چقدر پیچیدست وچه زود از یاد میره
قسمتی از دفترم:
11آبان 1385:
احساس میکنم مثل یه حباب روی آبم که هر لحظه باید منتظر نابودیش بود.
چقدر برام جالب بود خوندن دفتر بعد مدتها ولی هیچ وقت از دفتر خاطرات خوشم نمیومد هیچ وقت............
ولی این شعر رو که تو دفترم نوشتم واقعا دوسش دارم :
قاصدک هان چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام ودر من بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه زدیار ودیاری-باری
برو آنجا که ترا منتظرند
قاصدک!در دل من همه کورند وکرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم میگوید که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب
قاصدک!هان ولی..آخر....ای وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با تو ام آی کجا رفتی؟آی
راستی آیا خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی جایی؟
دراجاقی-طمع شعله نمی بندم-خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب وروز در دلم میگریند
وقتی متحول شدم وذره ذره وجودم لرزید ............... این شعر یه جنبه دیگه واسم پیدا کردکه قبلا نوشته بودمش با نام منتظر
http://www.melodymah.parsiblog.com/764191.htm
زندگی پیچیدست واقعا از فردای خودمون خبر نداریم یروز خاکستری یروز سبز یروز بنفش یروزم سفید سفید
ارزومه اخرین رنگ وجودم بشه نور ولی افسوس ................
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا مقلب القلوب والابصار
دوباره حالم بده دوباره این قلبم دچار شعف شده ولی غمگین
مثل وقتی که مرحوم اغاسی شعر میخونه قلب ادم میخواد کنده بشه
یا وقتی بی اختیار اشک از گونت سرازیر میشه وقتی از تی وی میشنوی کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
مثل اون لحظه هایی که فیلم یوسف پیامبر رو میدیدم
بی اختیار اشک میریختم
یا فیلم شهریار رو میدیدم ومرتب گریه میکردم
چیه داری مسخرم میکنی یا فکر کردی عاشقم
نه
سالهاست فهمیدم چیزی که دنبالشم (شخص /زندگی وهر انچه که بشه بهش گفت بخشی از زندگیته)اگه رنگ خدایی نداشته باشه مفهوم نداره
ولی وقتی رنگ خدایی میگیره
انگار زندگی مفهوم پیدا میکنه
البت بعضیارم تو باید بهش رنگ خدایی بدی
وقتی در مسیر نسیم خدا قرار گرفتی هدرش نده
تا میتونی از لطافتش بهره ببر
ولی نمیدونم چرا گاهی از دست ادم در میره این لحظه ها زود از یاد ادم میرند
خدا میدونه تو دل اونایی که عاشق آل الله اند چه ها میگذره منظورم عشق خالصه
باید عادت کرد وقتی بهت انگ آنرمال بودن میزنند اگه خدایی بودن آنرمال بودنه کاش همینجور انرمال بمونیم
البت اگه واقعا خدایی باشیم
نه مثل من که فکر میکنه خداییه
معلومه آنرمال میزنم
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا حی ویا قیوم
الهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم
ااسلام دین کیفیت است نه کمیت! عمل انسان باید روح داشته باشد. یکی از اولیاء خدا می فرمود:
در تمام عالم منزلی تاریک تر وظلمانی تر وکدر تر از خانه فرعون یا فت نمیشود.ازین منزل یکی از بزرگترین زنان عالم بیرون آمد!زن فرعون یکی از چهار زن بزرگ بهشتی است:فاطمه زهراء خدیجه کبری مریم عذرا وهمسر فرعون! آن ولی خدا میفرمود: علتش این بود که این خانوم هر گاه موقعیتی به دست می آورد سیم را وصل میکرد!آری در همان کاخ فرعون از نسخه های شفابخش الهی استفاده میکرد شربت را میخورد ذکر دائم خدا در قلبش بود متوجه بود. گرفتاری همسر فرعون از همه ما بیشتر بود! جایی بود که اگر میخواست یک ذکری بگوید باید خیلی مواظب اطرافش باشد چون شوهرش میگوید:اناربُّکم الاعلی! روز قیامت خداوند او را به رخ ما میکشد ومیگوید:آیا شرایط او سختر بود یا شما؟!
بر گرفته از کتاب نکته ها از گفته ها گزیده ای از سخنان استاد فاطمی نیا
کاملا روشنه حرفی ندارم
پیشاپیش میلاد حضرت زینب سلام الله علیها رو خدمتتون تبریک عرض میکنم
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
سلام
سال خوبی داشته باشین
انشالله امسال سال ظهور باشه
هنوزم معتقدم من برای نوشتن مطالب دینی ومذهبی لایق نیستم
ولی مینویسم چون دوسش دارم .............
اولین مطلب سال 89 رو میخوام با درد ودل شروع کنم:
خیلی سخته در مسیر اعتقاداتت تنها گام برداری وهر لحظه دلت بلرزه از فکر سقوط......اینکه تنها فکر کنی تنها از شنیدن سخنرانیی لذت ببری تنها گریه کنی تنها از چیزایی لذت ببری که دیگران براشون قابل درک نیست............... وبیشتر مواقع از گفتن پرهیز کنی ......
ازون بدتر اینه که گوشهات اصواتی رو تحمل کنند که وقتی میشنوی خون به مغزت نرسه
بدتر اینکه نتونی دفاعی کنی ومجبور باشی سکوت کنی تا سکوت کنند بلکه کمتر بشنوی...... اول عید شروع شد باید مزخرفات ینفر رو تحمل میکردم راست میگند که کسی که کمتر بارشه زیاد هم حرف میزنه
مخصوصا وقتی بفهمه که مخالف عقایدشی
به هر حال ما که صبر کردیم....تا عید بگذره
خدا رحمت کنه مادر بزرگم رو هر سال عید منتظرمون بود چهره ای نورانی ودلی مهربان وروحی عجیب داشتدلم برات تنگ شده گاهی که دلتنگ میشم توی خواب در اغوش میگیرمش
قسمت بعد:
هفته پیش با یکی از اقوام خیلی نزدیک تماس گرفتم گفت موقعی که داشتیم وسائل رو جمع میکردیم سجاده شهید رو که موقع شهادت تو جیب بلوزش بود رو پیدا کردیم اغشته به خونش بود حال عجیبی داشت بهم گفت وقتی باز کردم بوی گلاب تو فضای اتاق پیچید میگفت ساعتها گریه کردم
بعد این همه سال دقیق یادم نیست ولی فکر کنم من 5 ساله بودم واون 20 سالش بودکه شهید شد بعد این همه سال هر چیزی که به خون اغشته باشه بعد مدتی بوی نامطبوعی میگیره ولی .....
کجایند انان که عقاید ما رو به سخره میگیرند....
قسم سوم:
اکنون مسئله بزرگ مسئله یهودیانیست که قصد تخریب بیت المقدس رو دارند
یعنی داریم نزدیک میشیم؟؟؟؟؟
....
امروز در تی وی کانال 1 برنامه ای گذاشته بودند در رابطه با عقاید فراماسون ها یا من تا بحال ندیده بودم در این ارتباط برنامه ای بزارند یا این اولین بار بود
خدا کنه اطلاع رسانی وسیعی بشه برای تمام اقشار جامعه تا اگاه باشند ازین فرقه پست واهداف شومی که دارند
خدا کند مهدی فاطمه (عج )هر چه زودتر ظهور کند الهی آمین
قسمت اخر:
یکی از دوستای صمیمیم راهی کربلا ونجف وکاظمین وسامراست
میدونم وبم رو میخونی ازت میخوام حسابی دعام کنی عزیز بلکه ادم شدیم
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت
پینوشت: کاری به اراجیف دیگران ندارم میدونم که در باره رهبر نباید لغو گفت به هیچ وجه ........ ایشون رو دوست دارم والسلام
الهم عجل لولیک الفرج
الهم صل علی محمد وآل محمد
یا مقلب القلوب والابصار
یا محول والحول والاحوال
حول حالنا الا احسن الحال
سلام
این آخرین پست من در سال 88 میباشد
سال عجیبی بود ولی داره تموم میشه ......................
دوست داشتم عید یکی ازین 3 مکان بودم
حرم امام رضا علیه السلام
بین الحرمین ( هردو)
یا با راهیان نور..................... ولی هیچ کدوم نمیشد بگذریم
این روزا دوباره حالم دگرگونه (بی توضیح)
از ته قلبم دلم میخواد امسال سال ظهور باشه ولی وقتی عمیق بهش فکر میکنم میبینم بدجور تو برزخم نگرانم نگران که مبادا جزو کسایی باشم که به امام حسین نامه نوشتند وبهش پشت کردند ابایی ندارم از گفتن این حرفا ..........
دیشب رفتم سراغ کتاب در کربلا چه گذشت دنبال مطلبی بودم که بماند ولی منو هی کشوند تا رسیدم به حر ..........فقط خدا میدونه چه کسی راهیافته تره
حرفا وسخنان اصحاب رو میخوندم برای اتمام حجت که به جبهه مقابل میگفتند( دل ادم میلرزه) میترسم اقام ظهور کنه ومن مثل مردم کوفه رفتار کنم ....اقا نزار اگه منم ادم نبودم شما نزار غرق بشم
میدونید برخی مسائل در حد حرف میشنوه ادم ویکم اشک میریزه ومیگذره ولی چند شب پیش تجسم میکردم سر بریده یه پدر در دست دختری 3 ساله یعنی چی ؟
اونم پدری که مظهر مهر وعشق وپاکی بوده ...........دختر 3 ساله میدونی یعنی چی؟؟؟؟؟؟ احساس اون دختر در اون لحظه میدونی یعنی چی؟؟؟؟
خدایا منو ببخش که فقط حرف میزنم ولی در عمل- 0-
الهم کل لولیک الفرج
لحظه های تحویل سال اگر اشکی ریختید یا دعایی خوندید همدیگرو هم دعا کنیم
انشالله سال جدید سالی پر از نور ورحمت باشه برای تک تک شما بزرگواران
الهم صل علی محمد وآله طیبین الطاهرین
::تصمیم دارم در این سال جدید یکم به خودم برسم (البته اگه حرف نباشه فقط) اول هم درمان این معده.......یکسال پیش بعد از اون اندوسکوپی هیچ کدوم از داروهامو نخوردم ونمیدونم دوباره چی واسم تجویز میشه .............این نیز بگذرد
ببخشید احتمالا نمیتونم قبل سال تحویل یا چند روز بعدش بیام بهتون تبریک بگم همین الان تبریک منو بگیرید
کلمات کلیدی:
یا لطیف
زن ها هرچقدر هم که بد باشند اما مظلومند. این که گفته اند زن دنده کج است حرف بدی نیست! یعنی شما باید با او بسازی و نباید طوری رفتار کنی تا بشکند. شما باید مروت داشته باشی. آن بنده خدا به اندازه کافی جور شما را می کشد. در جامعه هم علی رغم همه شعارهایی که داده می شود به زنان ظلم می شود. آخرین کلام پیامبر هم این بود که النساء النساء . تشخیص رضای خدا در این موضوع با این اصل است که خداوند در اینجا از ما خشونت نخواسته است. نباید در خانه خشونت باشد. صلابت با خشونت فرق می کند. اگر صلابت و لینت با هم باشد امکان سوء استفاده هم گرفته می شود. افراط و تفریط در این موضوع از یک طرف ممکن است موجب سوء استفاده و از طرفی دیگر ممکن است باعث زبونی و عقده حقارت شود. از طرفی برای ما انسانهای عادی انتظار این نیست که بیش از حد توان تحمل کنیم و البته به همین سادگی ها هم نباید اجازه داد کار به جدایی و طلاق بکشد. تحمل بعضی از بزرگان در این موارد مثال زدنی است! سیر انسان در همه چیز باید معتدل باشد و هنگامی که امتحاناتی پیش آمد مواظبت نمود و ...
...........................
استغفار باعث می شود تا همه گناهان انسان بریزد و باید زیاد استغفار کنیم ولی متاسفانه ما مردم را از استغفار ترسانده ایم. استغفار سبک است و آسان و پرنتیجه! خیرالدعا الاستغفار .... انبیا و ائمه استغفار می گردند ولی متاسفانه استغفار از ما گرفته شده و از آن ترسیده ایم. توبه با استفغار متفاوت است. استفغار نوعی معذرت خواهی است و طبیعت انسان گناهکار است و انسان گناهکار می تواند با استغفار به خاطر گناهان خود از خداوند عذرخواهی کند و هیچ کریمی نیست که اگر از او معذرت بخواهی تو را نبخشد. اگر کسی از ما انسانهای معمولی هم معذرت بخواهد او را می بخشیم چه برسد به خدای اکرم الاکرمین! استغفرالله یعنی هرچی بدی هست از من است آن را رفع و دفع کن و هرچه خوبی هست به من بده! و این کلید کار است و قبلا به استفغار توجه بیشتری میشد
برگرفته از سخنان آیت الله محمود امجد http://ostadamjad.blogfa.com/ ادرس بگمونم همین بود
دوستان محترم اگر نقدی در هر خصوص داشتند خوشحال میشم بیان کنند
الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
دوستان محترم وبزرگوار با جستجو دریافتم که وبلاگ معرفی شده بالا مورد تائید اقای امجد نمیباشد ............ بنده متون بالا رو پاک نمی کنم چون سایت مورد تائید ایشون در حال بازسازیست شاید این مطالب در این سایت قرار بگیرد شایدم نگیرد نمیدونم
قسمتی از متن سخنرانی ایشون را در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان (که در سایت مورد تائید میباشد )مینویسم که بنظرم بسیار جای تامل داره .....................................
جوان نترس. استغفار یعنی خدایا هرچی بدی است از من بگیر و هر چه خوبیاست به من بده. وقتی میگوئید استغفرالله، جزء ملائکه هستید. نجات از آتش هم استغفرالله است. گریه بی معرفت فایده ندارد. اسلام فهم میخواهد، تحول میخواهد. احساسات لازم است، اما تعقل مهمتر است. اسلام دین تعقل و عقل و فهم و درک است . جرا ما با فهم مبارزه میکنیم؟ چرا ما با عقل مبارزه میکنیم ؟ همه پیغمبران آمدهاند که ما عاقل شویم.
آقایان اگر میخواهید خدا ببخشدتان، ببخشید. البته حق خودتان را بگیرید، اما اگر کسی توان ادا ندارد ببخشید . خدایا هرکس مدیون ما هست بیامرز، هرکس غیبت و تهمت به مازده بیامرز. غیبت این نیست که من پشت سر شما حرفی بزنم در جمعی و بعد بیایم به شما بگویم غیبتتان را کردم. باید پیش کسی که غیبت کردهام بگویم اشتباه کردم. توبه . توبه چیست؟ بدانی خدا می تواند عذابت کند. دعا چیست ؟ بدانی خدا هرکاری به مصلحت تو است انجام میدهد. توسل چیست؟ بدانی محمد و آل محمد یارخدا هستند، عجیبترین مسئله چیست؟ مرگ. چیزی که مورد اتفاق همه هست. در همه چیز حتی خدا اختلاف هست اما در مرگ هیچ اختلافی نیست، یعنی کسی منکر مرگ نیست. بعضیها فکر میکنند مرگ پایان همه چیز است، نخیر. مرگ اول زندگی است. مرگ دوجوراست، میتواند الذ لذات باشد.
این قبر هم سنگ و خاک نیست، تا چشم کارکند بهشت است و تا چشم کار کند جهم است. عمل انسان مهم است. جان کندن میدانید یعنی چه؟ طبق آن چه من ازروایات و مکتب فهمیدهام ، اگر همه شکنجههای عالم را در یک کپسول و شکنجه جان کندن را در یک کپسول دیگربگذارند، جان کندن سنگینتر است، برای کسی که توی راه نباشد. اما کسی که سینه میزند، نه. به شرطی که وقتی سینه زد نرود زیر پرچم یزید. اگر ناحق گفت خطش میزنند. مداح باشد، آخوند باشد، اعلم علما باشد، عوضی که رفت خطش میکشند. خدا نکند خدا و اهلبیت بگویند: گم شو! همه عالم بگویند، ولی اهل بیت نگویند. اگر ما خلاف کنیم و خلاف حق حرکت کنیم و باطل را امضا کنیم میگویند: برو گم شو! ، اگر بگویند، شکنجهای بالاتر از جان کندن نیست و تازه این اولش است. اما برای خوبها، لذیذترازمرگ هیچ چیز نیست.
برگرفته از سایت رسمی زیر نظر استاد:http://www.akhlaghequran.com/
اگر علاقه داشتید میتونید بقیه متن رو از خود سایت مطالعه بفرمایید
خدا بداد برسه واقعا..............التماس دعا
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
نیمه شب مشغول خوندن مطالبی در کامپیوترم بودم ناگهان چیزی که اکنون مدتهاست در کنارمه ولی ساده ازش گذشتم نظرمو جلب کرد
اونم پرواز مورچه بالدار به صوت مکرر بر صفحه کامپیوترمه به عبارتی سمت نور
چیزی که جالبه جدیت بالای این موجود برای انجام اینکاره ومرتب بر صفحه مونیتورم به شدت برخورد میکنه وهر دفعه با ضربه پرت
میشه روی میز ولی بازم اینکارشو تکرار میکنه مدتی هم مجنون وار پرواز میکنه و مرتب خودشو به اینور واون ور میندازه
نمیدونم چه نصیبش میشه ازین کار
کاش ما هم همینطور نسبت به رهنمودها واحادیث ودعاهای وارده از اهل بیت که همگی نور هستندعمل میکردیم ودر حد توان جهد وکوشش میکردیم
برای رسیدن به انوار
شاید گاهی لازم باشه یکم به خودمون بیایم واز تکبر دوری کنیم ویچیزهاییرو هم از مخلوقات دیگر خدا یاد بگیریم
با یکم اندیشیدن
(بنده این مطلب رو به به مطلب بعدی مربوط نمیکنم )
.................................................................................................................................................................................................................
در کتاب نکته ها از گفته ها از سخنان اقای فاطمی نیا مبحثی رو یافتم که بنظر خیلی مفید میومد باشد که بهره ببریم
شرط بهره بردن از عنایات معصومین علیهم السلام:
برای گرفتن فیض وبهره برداری از الطاف معصومین 2شرط وجود دارد:
یکی وجود مختصر سنخیت با آن بزرگواران از باب:هیچ کس با
ما اهل بیت مقایسه نمیشود )) احدی نمیتواند مشابهت وسنخیت با آن وجودات مقدسه پیدا کند-اقلا یک عطر وبویی از آن بزرگواران داشته
باشد
شرط دوم: عایق ومانع نداشته باشد .بعضی از افکار وعقاید وبعضی از اعمال و معاصی مانع بهرمندی واستفاضه میشود
مثال: آهن ربای قوی ذراتی را به سوی خود جذب میکند که اولا با آهن ربا سنخیت داشته باشد آهن باشد نه شیشه وخورده سنگ وچیز
دیگر
وثانیا عایق ومانعی نداشته باشد مثلا چرک فراوان ویا مانع دیگری جلوی جذب شدن او را نگیرد
با توبه وپرهیز از گناه وانجام وظیفه میتوانیم خود را به آن بزرگواران که معدن فیض وکمال ورحمتند نزدیک کرده وبهرهمند شویم جوانی که
توبه کند ولی زمان به قلب او انوار میفرستد
به نظر بنده این بیت از حافظ (رضوان الله علیه) خلاصه زیارت جامعه کبیره است
از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
هر کس به وظیفه اش عمل کند اهل بیت به دونحو با او برخورد میکنند یا اثر ونتیجه عمل به وظیفه
را در دامنش میریزند مانند مرحوم نخودکی اصفهانی وامثالهم ویا به حسابش میریزند
............ .............. ................ ................... ................ ...................... ................ .................... .................. ........
پینوشت:خدایا گناهانم رو ببخش وتوانی بده که بتونم باهاشون مقابله کنم
خدا کند هیچ گاه اسیر هوای نفس نشوم
از دوستان خواهش میکنم اگر قسمتهایی که بنده مینویسمشون مشکلی دیدین حتما تذکر بدین/ ممنون میشم/التماس دعا
کلمات کلیدی:
یا لطیف
سلام یه سفر دوروزه تقریبا کاری داشتیم یعنی برای انجام کاری رفتیم
نمیتونم بگم خیلی حالو هوای جالبی داشتم ولی باید میرفتم
تنها چیزی که حس خوبی بهم داد عکاسی بود دلم میخواد تنها با یه دوربین فقط برم کجا مهم نیست فقط برم از لحظه ها عکس بگیرم از چیزایی که شاید بنظر بی ارزش بیاند ولی در نگاه ینفر ارزش داده میشند
نمیدونم چرا این جمله تو ذهنم بود
که بعضی ادما مثل الماس میمونند ومن مثل سنگ رودخونه اونا ذاتا با ارزشند ومن با جریان اب رودخونه سیقل داده میشم
عکسایی که گرفتم رو دوسشون دارم بنظرم طبیعت ذاتا دلفریبه بدون اینکه ارایشش بدهند فقط میتونم بگم ما ادما بیشتر جذب چیزی میشیم که بزک شده
ولی یکم که نکته بین باشی طبیعت در خودش تورو جذب میکنه طوری که دیگه چیزی نمیبینی جز اون
از فرصت استفاده کردم تا مسجد قلعه گردن پیاده رفتم
سر قبر شهدا همزمان با پخش صدای اذان مغرب حس خوبی میداد یکمم غم و............... طبیعت شمال کشور توی این فصل
هم واقعا دوست داشتنیه
زندگی ساده روستاییها وکلی افکار که مرتب تو مغزم جابجا میشدند
گاهی خیلی خوبه که هیچ کسی رو نمیبینی با این که در یک متریت راه میرند
گاهی هم برام مهم نیست که منو نبینند وگاهی هم مهمه
مدتهاست منزوی شدم نمیدونم خوبه یا بد
البته من به انزوایی که عمیق باشه علاقه مندم
یه جلد از کتاب نکته ها از گفته ها رو هم با خودم برده بودم هر دفعه میخونم واقعا جای تامل داره
موقع برگشت برف شدیدی شروع به باریدن کرد جاده شمال همینجوری ترسناک هست البته ترسناک زیبا برف هم بیاد دیگه هیچی تنها چیزی که اون موقع تو ذهنم اومد این بود که خدا عجیب صبوره کافیه فقط اراده کنه که ما نباشیم ولی هم صبوره هم مهربون
یسری از عکسامو میزارم شما هم استفاده کنید جای همگی خالی بود
باران یادآور مهر اوست یادآور روزهای تنهایی ام
قطراتش آمیخته با اشک من است آمیخته با دست نوازشگر اوست
زیباترین لحظه زندگی ام پیوستن به توست
حتی اگر مرا نخواهی ولی تو انقدر مهربانی که حتی در نخواستنت هم شیرینی است
من از نخواستن نمی هراسم ترس من از نپیوستن به توست
یا حق/التماس دعا
کلمات کلیدی: دل نوشته هایم .....
یا لطیف
نسیم نَفَسِ خداست
بارَش زیادی سنگین بود و سربالایی زیادی سخت.
دانه گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد.نفس نفس می زد. اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید ، کسی او را نمی دید.
دانه از روی شانه های کوچکش سُر خورد و افتاد. خدا دانه ی گندم را فوت کرد.مورچه می دانست که نسیم نَفــَس خداست....
مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت : " گاهی یادم می رود که هستی! ، کاشکی بیشتر می وزیدی"
خدا گفت :"همیشه می وزم ، نکند دیگر گمم کرده ای !"
مورچه گفت: " این منم که گم می شوم بس که کوچکم. بس که ناچیز. بس که خرد. نقطه ای که بود و نبودش را کسی نمی فهمد".
خدا گفت : " اما نقطه سرآغاز هر خطی است".
مورچه زیر دانه ی گندمش گم شد و گفت : " من اما سرآغاز هیچم و ریزم و ندیدنی ، من به هیچ چشمی نخواهم آمد"
خدا گفت :" چشمی که سزاوار دیدن است می بیند! ..چشم های من همیشه بیناست "
مورچه این را می دانست اما شوق گفتگو داشت... پس دوباره گفت: " زمین ات بزرگ است و من ناچیزترینم .. نبودنم را غمی نیست."
خدا گفت : " اما اگر تو نباشی پس چه کسی دانه کوچک گندم را بر دوش بکشد و راه رقصیدن نسیم را در سینه خاک باز کند؟! تو هستی و سهمی از بودن برای توست! در نبودنت کار این کارخانه ناتمام است.
مورچه خندید و دانه گندم از دوشش دوباره افتاد خدا دانه را به سمت اش هل داد هیچ کس اما نمی دانست که در گوشه ای از خاک مورچه ای با خدا گرم گفتگوست!!
منبع : هیات دانشجویی انصار/برگرفته از سایت گل لیلا
کلمات کلیدی: